علوم بشرى و مثالهاى علمى در قرآن

پدیدآورمحمدعلی رضایی اصفهانی

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 924 بازدید
علوم بشرى و مثالهاى علمى در قرآن

محمدعلى رضايى اصفهانى

شكى نيست كه قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله است و از جهات گوناگونى اعجاز آن به اثبات رسيده است. يكى از وجوه اعجاز قرآن جهت علمى آن است.
در عصر جاهليت عرب كه ظلمت و سياهى بر تمام جهان سايه افكنده بود و حتى اروپاييان در اوهام و خيالات اوايل قرون وسطى به سر مى‏بردند و مى‏رفتند تا ده قرن از تاريكترين دوره‏هاى تاريخ خود را بگذرانند - دورانى كه مردمان را به جرم اظهار نظرهاى علمى مى‏سوزاندند و در دادگاههاى تفتيش عقايد انسانهاى بهره‏مند از دانش را به محاكمه مى‏كشيدند - قرآن با روشنگريهاى علمى و توجه وافر به علم و علما و دعوت به تفكر پا به ميدان مبارزه با جهل و ظلمت گذاشت.
لكن در اينجا بحث‏بر سر اين مطلب است كه آيا تمام علوم بشرى (علم به معنى عام كه شامل علوم عقلى و نقلى و تجربى و شهودى مى‏شود) با تمام دقايق و ظرايف آنها در لابه‏لاى آيات قرآن نهفته است؟ به طورى كه هر زمان مقدارى از آن توسط دانشمندى كشف مى‏شود؟ و يا قرآن منشا بسيارى از علوم و توجه به علم و علماست اما كتاب فيزيك و شيمى و... نيست، بلكه كتاب هدايت و تربيت است و فقط اين علوم را تشويق مى‏كند.
در اين جا دو ديدگاه وجود دارد و هر كدام براى خود دلايلى دارند كه ما به بررسى آنها مى‏پردازيم:

الف) دلايل كسانى كه معتقدند همه علوم در قرآن كريم موجود است:

1 - ظاهر آيات قرآن دلالت‏بر اين دارد كه همه چيز در قرآن هست:
مثال: قال الله تعالى: «لا رطب ولا يابس الا فى كتاب مبين‏». (1)
هيچ ترو خشكى نيست مگر آنكه در كتاب مبين الهى وجود دارد.
قال الله تعالى: «ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء» (2) «هيچ چيزى را در كتاب فروگذار نكرديم در حالى كه روشن كننده هر چيز است.»
قال الله تعالى: «ما فرطنا فى الكتاب من شى‏ء» (3) «هيچ چيزى را در كتاب فروگذار نكرديم‏».
اينان معتقدند كه قرآن وجود كتبى جهان تكوين و خلاصه‏اى از اسرار آفرينش است، پس همه علوم در قرآن وجود دارد و از آن الهام گرفته است و حتى مسائل فيزيك و شيمى و رياضى در قرآن هست و اگر ما نتوانيم آنها را پيدا كنيم علتش اين است كه عقل ما از درك و استخراج آنها از قرآن قاصر است. در آينده بشريت پيشرفت مى‏كند و همه مسائل را از قرآن به دست مى‏آورد.
مرحوم فيض كاشانى در استدلال به آيه دوم اينطور مى‏فرمايد: «كه علوم انسان دو گونه است اول علوم مستفاد از حس كه به وسيله تجربه و حواس به دست مى‏آيد و اين علوم متغير و فاسد شدنى و محصور و متناهى است و اكثر علوم مردم اين گونه است. دوم علومى كه از مبادى و اسباب و غايات به صورت علوم واحد كلى بسيط بر وجه عقلى و غير متغير به دست ميآيد. و آن علم به مسبب الاسباب هر چيزى است و اين علم ضرورى و كلى و محيط به همه امور و احوال است و شك و تغيير و غلط در آن نيست و اين علم مثل دانش خدا به اشيا و علم ملائكه و انبياء و اوصياست كه به احوال موجودات در گذشته و آينده آگاهى دارند. هر كس كيفيت اين علم را بداند معنى آيه تبيانا لكل شى‏ء را مى‏فهمد و متوجه مى‏شود كه همه علوم و معانى در قرآن هست و هر امرى خودش يا مقومات و اسباب و مبادى و غايات آن در قرآن وجود دارد.» (4)
برخى در مخالفت‏با اين نظر استدلال مى‏كنند كه: بعد از كلمه لكل شي‏ء در آيه شريفه آمده است «هدى و رحمة‏» پس معلوم مى‏شود كه هدايت قرآن غير از بيان همه چيز است و لذا مى‏توان گفت كه بيان همه چيز عبارت است از بيانات تربيتى و هدايتى قرآن كه براى بشر آورده است.
اين امر (وجود همه علوم دنيايى و علوم بشرى و معارف دينى در قرآن) در تفسير مجمع البيان (5) به عنوان يك احتمال ذكر شده است. جلال الدين سيوطى نيز در الاتقان همين قول را انتخاب كرده و به آيات ياد شده استشهاد كرده است. (6) در احياء العلوم غزالى نيز چنين آمده است: «پس علوم همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن افعال و ذات و صفات خود را توضيح مى‏دهد و اين علوم بى نهايت است و در قرآن به اصول و كليات (مجامع) آنها اشاره شده است‏» (7)
2 - دليل دوم بر اين كه تمام معارف بشرى در قرآن وجود دارد آياتى است كه اشاره به علوم مختلف مى‏كند.
غزالى در كتاب جواهر القرآن بر اين مطلب اصرار مى‏ورزد و مثالهاى فراوان مى‏زند كه علوم مختلف از قرآن نشات گرفته است. او بعد از اين كه بيان مى‏كند تمام علوم دينى و علوم وابسته به آنها (مثل لغت، نحو، قرائات، علم مخارج حروف، علم تفسير، علم قصص اولين، علم كلام، علم فقه، علم اصول فقه و...) از قرآن منشا گرفته است‏سرچشمه ساير علوم را هم قرآن مى‏داند، مثل علم طب، علم هيئت و نجوم، علم تشريح اعضا و علم سحر و طلسمات و... آنگاه مى‏گويد: اين علوم (آنچه شمرديم و نشمرديم) اوائل و اصول آنها از قرآن است و منشا علم طب را آيه «و اذا مرضت فهو يشفين‏» (8) مى‏داند كه خداوند از قول حضرت ابراهيم عليه السلام نقل مى‏فرمايد و مى‏گويد اين فعل واحد را كسى نمى‏شناسد مگر كسى كه علم پزشكى را كامل بداند و... (9)
دكتر ذهبى نيز در كتاب التفسير و المفسرون مثالهاى زيادى از ادعاهاى كسانى كه معتقدند همه علوم در قرآن يا از قرآن سرچشمه مى‏گيرد آورده است; مثل علم طب و جدل و هيئت و هندسه و جبر و مقابله و...و براى هر مورد نيز آياتى ذكر مى‏كند (10)
3 - دليل سوم بر وجود همه علوم در قرآن اين است: رواياتى دراين زمينه وارد شده است كه مؤيد عموميت مستفاد از لفظ آيات است‏به علاوه ائمه عليهم السلام در مورد علوم مختلف (همچون پزشكى و فضائى و ...) سخن گفته‏اند و سپس فرموده‏اند كه تمام علوم ما از قرآن است. پس معلوم مى‏شود كه علوم مختلف در قرآن وجود دارد، لكن افراد خاصى از آن مطلع هستند. براى مثال به چند روايت اشاره مى‏كنيم:
امام باقر عليه السلام: ان الله تبارك و تعالى لم يدع شيئا تحتاج اليه الامة الا انزله فى كتابه و بينه لرسوله. (11) «خداوند تبارك و تعالى هيچ چيز را كه مسلمانان به آن محتاج باشند فرو گذار نكرده است و آنها را در قرآن نازل فرموده و براى پيامبر صلى الله عليه وآله بيان كرده است‏».
از امام صادق‏عليه السلام نقل شده است كه: انى لاعلم ما في السموات و ما في الارض و اعلم ما في الجنة و اعلم ما في النار و اعلم ما كان و ما يكون. قال: ثم مكث هنيئة فراى ان ذلك كبر على من سمعه منه فقال: علمت ذلك من كتاب الله عزوجل. ان الله عزوجل يقول: فيه تبيان كل شي (12) از امام صادق‏عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «به درستى كه من هر چه در آسمانها و زمين است مى‏دانم، هر چه در بهشت و جهنم است مى‏دانم، هر چه واقع شده يا مى‏شود مى‏دانم، سپس كمى مكث فرمود. ملاحظه كرد كه اين مطلب براى شنوندگان دشوار آمده، پس فرمود: اين مطالب را از قرآن مى‏دانم كه خداوند فرمايد: قرآن بيان كننده همه چيز است.»
4 - دليل ديگر بر وجود همه علوم در قرآن مساله بطون قرآن است. در بسيارى از روايات اسلامى به بطون قرآن و اين كه هر آيه‏اى چندين بطن دارد اشاره شده است. (13) اين اعجاز قرآن است كه عارف و فقيه و فيلسوف و فيزيكدان هر كدام يك برداشت جداگانه از آيات قرآن دارند، و هر كدام از يك آيه چيزى متوجه مى‏شوند كه ديگران از آن غفلت مى‏كنند. پس هيچ كدام نبايد برداشت ديگرى را رد كند زيرا اگر فيلسوف هم فيزيكدان بود شايد مثل او برداشت مى‏كرد.
غزالى در احياءالعلوم به اين مطلب استشهاد كرده و تعداد علوم قرآن را تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذكر كرده است و بعد مى‏گويد: «اين عدد چهار برابر مى‏شود، چون هر كلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد (14) .»

ب) دلايل كسانى كه معتقدند همه علوم بشرى در قرآن كريم موجود نيست:

اول: قرآن كتاب هدايت اخلاقى و تربيتى و دينى انسان است و نازل شده تا انسانها رابه سوى فضيلتها و خداشناسى هدايت كند تا از خرافه پرستى دور شوند، و حقوق (افراد و خانواده و اجتماع) را به صورت كلى بيان كرده تا مردم با رعايت احكام الهى زندگى سالم داشته باشند و بر جهانشناسى و معرفت طبيعت تكيه مى‏كند تا رابطه انسان و جهان با خدا روشن شود و مردم معرفت‏بهترى به خدا پيدا كنند.
پس ضرورتى ندارد كه قرآن همه مسائل علوم تجربى و عقلى ونقلى را با تفصيلات و فرمولهاى آنها بيان كرده باشد، بلكه به آيات الهى در زمين و آسمان براى سير در ملكوت و تفكر در صنع الهى اشاراتى دارد تا به هدف تربيت و تزكيه انسانها نايل شود و بعيد نيست منظور از بيان همه چيز در قرآن مسائل دينى و هدايتى مردم باشد همان طور كه بعضى از مفسران هم گفته‏اند. (15)
خلاصه كلام اين كه هدف قرآن، تربيت معنوى انسان است و در اين راه لازم نيست همه معارف تجربى و غير تجربى را براى بشر بيان كند چون انسان عقل و احساس دارد و خود مى‏تواند مسائل تجربى و علوم را به دست آورد، به علاوه اين علوم لازمه لاينفك تربيت معنوى انسان نيست.
يكى از اساتيد صاحبنظر مى‏گويد: «لازم نيست قرآن در يك مساله علمى حتما نظريه داده باشد، زيرا قرآن در صدد و در جايگاه حل مسائل علمى نيست، البته آنچه فرموده باشد حق است. اگر اشاره‏اى به نكته‏اى علمى داشته باشد و براستى لفظ قرآن بر آن دلالت كند حق است و جاى هيچ حرفى نيست (16) .»
دوم: ظهور آياتى كه دلالت‏بر اين دارد كه هر چيزى كه در قرآن هست قابل اخذ نيست، يعنى نمى‏توان عموميت آنها را پذيرفت و گفت همه علوم بشرى و همه معارف دينى با هم و به صورت مفصل در قرآن موجود است و براى رفع اين ظهور سه شاهد داريم:
الف - اين ظهور خلاف بداهت است چون بسيارى از مسائل علوم جديد مثل فرمولهاى شيمى و فيزيك و رياضى در ظواهر قرآن موجود نيست، و اين مطلب را هر كس كه يك بار قرآن را با دقت مطالعه كند متوجه مى‏شود (البته مساله بطون قرآن و علم ائمه‏عليهم‏السلام بحث ديگرى است كه مستقلا به آن اشاره مى‏كنيم).
ب - بعضى از مفسران قرآن صريحا اين ظهور را انكار كرده‏اند و جالب اين كه در ميان اين مفسران كسانى به چشم مى‏خورند كه از سردمداران تفسير علمى قرآن هستند. براى مثال، سيدمحمدرشيدرضا در ذيل آيه شريفه «ما فرطنا فى الكتاب من شي‏ء» (17) مى‏گويد: «اگر مراد از كتاب علم الهى يا لوح محفوظ باشد پس عموميت آيه بظاهرش محفوظ است (يعنى تمام چيزها و امور دين و دنيا در علم الهى موجود است).
لكن اگر منظور از كتاب قرآن باشد شى‏ء منظور موضوع دينى است و آن هدايت الهى است پس همه چيز كه مربوط به اقسام هدايت است در قرآن بيان شده است و اين قول را كه بعضى مى‏گويند قرآن تمام علوم موجودات را در بر دارد كسى از صحابه و علماى تابعين و غير آنها نگفته است و هيچ كس آن را قبول نمى‏كند مگر كسى كه قائل شود هر چه در كتابهاى گذشتگان است‏حق است اگر چه مخالف عقل و نقل و لغت‏باشد (18) .»
طنطاوى نيز در تفسير خود لكل شي‏ء را امور دينى (كه گاهى به تفصيل و گاهى به اجمال ذكر شده) مى‏داند (19) . همچنين ابواسحاق ابراهيم بن موسى الشاطبى در كتاب الموافقات ظهور آيات را شديدا انكار مى‏كند (20) و دكتر ذهبى نيز در التفسير و المفسرون با او همراهى مى‏كند.
ج - در مورد كتاب در آيات شريفه چند احتمال ذكر شده است كه يكى از آنها اين است كه منظور قرآن مى‏باشد. پس به طور قطعى نمى‏توان گفت كه قرآن كريم مى‏فرمايد همه چيزها و علوم و معارف دينى و دنيايى در قرآن موجود است (بلى اين يكى از احتمالات در مورد آيه شريفه است. ولى چون اين ظهور مخالف عقل است آن را كنار مى‏گذاريم). و اما احتمالاتى كه مفسران در مورد كتاب در آيات شريفه داده‏اند، چنين است:
1 - منظور از كتاب قرآن كريم مى‏باشد، پس همه امور دين و دنيا در قرآن موجود است‏يا اين كه منظور از كتاب قرآن كريم است، اما فقط امور شرعى و دينى در قرآن موجود است، چنانچه در تفسير مجمع البيان (21) كشاف (22) و الميزان (23) آمده است.
2 - منظور كتابى است كه نزد خداست و همه امور گذشته و آينده را در بر دارد و آن لوح محفوظ است، همان طور كه بعضى از تفاسير شيعه (24) عليه السلام و اهل سنت‏به آن تصريح كرده‏اند. (25)
3 - شايد منظور از كتاب در آيه شريفه «ما فرطنا فى الكتاب من شي‏ء» اجل باشد، يعنى هيچ چيزى را ترك نكرديم مگر آن كه مرگ او را واجب كرديم. و چنين احتمالى را نيز در آيه شريفه «ولا رطب ولايابس الا فى كتاب مبين‏» داده‏اند (26) و مجمع البيان غير آن احتمال را ذكر نكرده است.
4 - احتمال دارد منظور از كتاب علم خدا باشد چنانچه بعضى به آن تصريح كرده‏اند (البته شايد منظور از علم خدا همان لوح محفوظ باشد، اما در بعضى تفاسير جدا شده است). (27)
5 - در بعضى از روايات كه در تفسير برهان آورده است كتاب را به امام مبين معنى كرده‏اند. (28)
سوم: در مورد آيات قرآن كه اشاراتى به علوم طبيعى و تجربى و شناخت طبيعت دارد مى‏توان پرسيد آيا هدف آن بيان و كشف فرمولهاى هندسه و شيمى است‏يا به طور استطرادى و تطفلى (حاشيه‏اى) اين بحثها را مطرح كرده است. در اينجا بسيارى معتقدند كه ذكر مثالهاى علمى در قرآن موضوعيت ندارد يعنى مثال است و هدف آموزش علوم نيست‏بكله مثال را براى هدف ديگر آورده است.
در اين مورد ذكر اين مطلب لازم است كه آياتى كه براى پيدايش علوم شيمى و ماشين سازى و هندسه به آنها استشهاد كرده‏اند دلالت‏بسيار ضعيفى دارد و يا اصلا بر موارد فوق دلالت ندارد. براى مثال، آيه رفيع الدرجات هيچ ربطى به دايره و 360 درجه بودن آن ندارد. در اين مورد درجات دايره يك قرارداد و اعتبار رياضى است و آيه شريفه هم اشاره‏اى به دايره ندارد و استفاده عدد 360 از اعداد ابجد هم بلا دليل است و هيچ دليل نقلى يا عقلى نداريم كه قرآن بر اساس حروف ابجد صادر شده باشد.
بلى بعضى آيات قرآن اشاراتى به علوم دارد و يا حتى تشويق به علم مى‏كند و گاهى ممكن است اشاره قرآن به يك مطلب موجب توجه انسان به آن رشته علمى شده باشد، لكن اين مطلب غير از اين است كه كسى ادعا كند تمام فرمولها و طرز ساخت ماشين و هواپيما در قرآن آمده است.
چهارم: اما در مورد بطون قرآن و اين كه منشا علم ائمه عليهم السلام به تمام معارف و علوم گذشته و آينده از طريق قرآن است و يا علم به مبادى و مقومات اسباب كه فيض كاشانى در مورد قرآن مطرح مى‏فرمود، به چند صورت مى‏توانيم پاسخ دهيم:
الف - در ضمن احتمالات در تفسير آيات شريفه بيان كرديم كه بعضى كتاب را به معنى امام يا لوح محفوظ يا علم الهى گرفته‏اند، و بنابراين تفسير مساله حل مى‏شود، چون علوم و معارف نزد امام مبين است‏يا همه علوم در علم الهى يا لوح محفوظ است كه پيامبرصلى الله عليه وآله و امام عليه السلام از آن اطلاع دارند. پس مساله وجود جميع علوم در قرآن مطرح نمى‏شود، و اگر در روايات هم اشاره‏اى به كتاب الله (و اين كه منشا علوم ائمه‏عليهم‏السلام از آنجاست) شده است اشاره به همان لوح محفوظ يا علم الهى اشاره دارد و شايد منظور فيض كاشانى هم همين مطلب باشد) و قرينه جالب اين است كه در روايتها كلمه كتاب الله (نه كلمه قرآن) آمده است.
ب - احتمال دارد كه علوم ائمه‏عليهم‏السلام يا باطن قرآن هم مربوط به همان چيزى باشد كه ظواهر قرآن مربوط به آن است‏يعنى در ارتباط با احكام الهى و هدايت الهى باشد، نه اين كه تمام علوم و معارف بشرى مثل شيمى و فيزيك در باطن قرآن باشد.
اين مطلب از بعضى روايات كه در ذيل آيات مورد بحث آورده شده است استنباط مى‏شود، (29) چون در اين روايات به حلال و حرام و حدود مثال مى‏زنند و سپس كل ما يحتاج اليه الناس (هر چيزى را كه مردم به آن احتياج دارند) را ذكر مى‏كنند پس ممكن است منظور احتياجات دينى و هدايتى مردم باشد، هر چند علم پيامبرصلى الله عليه وآله و امام‏عليه السلام به علوم و معارف بشرى از طريق باطن قرآن يا از ناحيه وحى يا الهام ممكن است، اما بحث در اين است كه آيا اين آيات دلالت‏بر اين مطلب دارد يا ندارد.
ج - ممكن است در اينجا تفصيل قائل شويم يعنى بگوييم:
1 - ظواهر قرآن كه مردم مى‏فهمند عبارت است از بيان معارف دينى و هر چه مربوط به هدايت انسان است، پس بيان علوم جديد با تمام جزئيات آن هدف ظاهر قرآن نيست.
2 - اما قرآن (كه شامل ظاهر و باطن است) همه علوم و معارف دينى و غير دينى را دربر دارد. لكن مخاطب آن پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام هستند و فقط آنها مى‏توانند اين علوم را استخراج كنند. يعنى قرآن تبيان همه چيز (علوم دينى و علوم بشرى) هست، لكن فقط براى پيامبر و اوصياى او.
در اين مورد علامه طباطبايى (ره) سخن جالبى دارد. ايشان در ذيل آيه شريفه «ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء» (30) مى‏گويد:
ظاهرا مراد از كل شى‏ء هر چيزى است كه به هدايت مربوط باشد، هر چه كه مردم در مورد مبدا و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهيه و قصص و موعظه‏ها احتياج دارند، قرآن به آن هدايت كرده است و بيان نموده است و ما از ظاهر الفاظ قرآن و مقاصد آن همين مطلب را متوجه مى‏شويم، لكن در روايات نقل شده است كه در قرآن علم گذشته و آينده تا قيامت موجود است و اگر اين روايات صحيح باشد، منظور از تبيان اعم از دلالت لفظى است پس شايد اشاراتى از غير طريق دلالت لفظى دارد و اسرارى را كشف مى‏كند كه فهم عرفى به آنها راهى ندارد (31) .»
پس اگر منظور از بطون قرآن و علم ائمه‏عليهم‏السلام به اين طريق باشد از محل بحث ما خارج است چون اختلاف در اين بود كه آيا ظواهر همين قرآن موجود، صرف نظر از روايات و بيان پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم‏السلام، جميع علوم بشرى و دينى را در بردارد يا ندارد و اگر بگوييم كه پيامبر و ائمه عليهم السلام از باطن و رموز قرآن همه علوم را در مى‏يابند ربطى به بحث ما ندارد. شايد اين وجه جمع بين دو قول (موافق و مخالف) در اين مس.له باشد. به عبارت ديگر اين جا دو بحث مطرح است.
نخست اين كه آيا ظاهر قرآن با همين كلمات و الفاظ و معانى عرفى آن بر تمام علوم و معارف دينى و بشرى مثل شيمى و فيزيك دلالت دارد يا ندارد. كه البته كسى شك ندارد كه چنين دلالتى وجود ندارد.
دوم اين كه آيا قرآن با توجه به علم پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم‏السلام و باطن آن و رموز آن دلالت‏بر جميع معارف دينى و بشرى مى‏تواند داشته باشد يا نمى‏تواند داشته باشد.
كه در اين مورد هم شكى نيست كه اگر روايات وارده در بحث‏بطون قرآن و علوم ائمه از طريق قرآن صحيح باشد و آنها را بپذيريم (32) در اين مطلب بحثى نيست، اما از محل بحث ما خارج است.
پنجم: دليل ديگر بر اين كه نمى‏توان گفت همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد اين است كه بر اساس اين قول اشكالات و محظورات متعدد بوجود مى‏آيد، كه مابه آنها اشاراتى مى‏كنيم:
الف: تفسير به راى و تاويل خطر اين تفكر است، چون قرآن در همه مسائل علمى صراحت ندارد و كسى كه مى‏گويد همه مسائل در قرآن هست ناچار مى‏شود بعضى آيات را تاويل كند و آيات را از معانى صحيح و روشن خود منحرف و آن را به طور واژگونه تفسير كند، (كه نمونه آن را در تفسر آيه رفيع الدرجات ديديم) در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم‏السلام از تفسير به راى نهى كرده‏اند و وعده آتش بر آن داده‏اند.
ب: باعث مى‏شود تا قرآن كه كتاب مبين و هدايت است‏به صورت يك كتاب مجمل و مبهم و پر از اسرار كشف نشده نشان داده شود، زيرا بسيارى از علوم و جزئيات آنها در قرآن يافت نمى‏شود و لذا بعضى افراد ناچار مى‏شوند دامنه اسرار را توسعه دهند و كم كم بگويند ظواهر قرآن را ما نمى‏فهميم و براى ما حجت نيست.
ج: تعصب و جمود و تهمت‏به طرف مقابل از پيامدهاى اين تفكر است. زيرا بسيارى از مطالب علمى در قرآن قابل اثبات نيست و لذا بعضى افراد اظهار نظر بى دليل مى‏كنند و در مقابل انكار مخالفان به تهمت عدم ايمان به قرآن، ملحد، معاند و... دست مى‏يازند. (33)
د: الفاظ قرآن معانى معينى دارد كه در لغت و اصطلاحات شرعى و معانى عرفى مذكور است و اگر بگوييم قرآن بر تمام علوم دلالت دارد لازم مى‏آيد الفاظى كه در عصر نزول نازل شده معانى جديدى را كه نسلها بعد مى‏آيد (مثل فرمولهاى شيمى و فيزيك) قصد كرده باشد. اين مطلب در نظر هيچ انسان عاقلى صحيح به نظر نمى‏آيد، كه اعراب با يك فهم معين با الفاظ معين خطاب شوند اما معانى هزار سال بعد از آن الفاظ مراد باشد. (34)
ه : چون علوم جديد و نظريات علمى در معرض خطا و تغيير است پس هر چند سال يك نظريه باطل و نظر جديدى ارائه مى‏شود و گاهى اين نظريات با هم تنافى و تضاد دارند و اگر قرآن بر اين نظريات تطبيق شود و بگوييم همه علوم در قرآن هست پس لازم مى‏آيد كه الفاظ و آيات قرآن هم در معرض اين آفات قرار گيرد در حالى كه قرآن از باطل به دور است.

جمع‏بندى و نتيجه‏گيرى:

از تمام مطالب گذشته به اين نتيجه مى‏رسيم كه ظاهر آيات قرآن بر تمام علوم بشرى (با تمام فرمولها و جزئيات آن) دلالت ندارد، و اگر با توجه به بطون و علم پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم‏السلام كسى چنين چيزى اثبات كند از محل بحث ما خارج است و علم آن مختص به پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم‏السلام است.
بلى در قرآن اشاراتى به بعضى علوم و مطالب علمى شده است كه استطرادى و عرضى است، ولى همه علوم بالفعل در قرآن مذكور نيست، و اين آيات (مثل آيه 89 سوره نحل و 38 و 59 سوره انعام) دلالت‏بر اين مطلب دارد كه تمام احتياجات دينى و هدايتى مردم در قرآن به طور مفصل يا مجمل ذكر شده است.

«مثال‏هاى علمى قرآن‏»

مقدمه:

قرآن در آيات زيادى به حركت زمين و خورشيد و زوجيت گياهان و... اشاره دارد. به طورى كه انسان را در مقابل عظمت علمى خود خاضع مى‏كند. ولى آنچه مهم است اين است كه روشن شود هدف قرآن از ذكر مثالهاى علمى چيست؟
در اين مورد مى‏توانيم سه نظريه ارائه كنيم:
الف: ذكر مطالب و مثالهاى علمى در قرآن كريم هدف اصلى و نهايى قرآن نيست‏بلكه هدف اصلى قرآن هدايت انسان به سوى خداست اما براى مثال و شاهد آوردن از مطالب علمى واقعى استفاده مى‏كند. پس علوم تجربى و پرداختن به آنها از اهداف اصيل و اوليه قرآن محسوب نمى‏شود. اين قول مطابق نظر بعضى بزرگان و كسانى است كه مى‏گفتند قرآن تبيان هر چيزى است كه در رابطه با هدايت دينى باشد. (36)
ب: همان طور كه بيان هدايت و معنوى انسان و معارف الهى از اهداف اوليه و اصيل قرآن كريم است، بيان مطالب علمى هم از اهداف اصيل قرآن است و لذا قرآن به علوم طبيعى و شناخت طبيعت توجه زيادى كرده است. اين كلام مى‏تواند مطابق نظر كسانى باشد كه مى‏گفتند در قرآن همه علوم و معارف دينى و بشرى و تجربى وجود دارد. (37)
ج: قرآن در داستانها و مثالهاى علمى به صورت سمبليك و طبق فرهنگ مخاطبان خود سخن مى‏گويد و هدف آن بيان مطالب علمى به صورت اصلى يا عرضى نيست و چون در بحث قبل، ما وجود همه علوم در ظواهر قرآن را رد كرديم، پس مبناى قول دوم باطل شده است لكن براى روشن‏تر شدن مطلب كلام يكى از نويسندگان را در مورد مطالب علمى قرآن مى‏آوريم: «بعضى از بزرگان معاصر اين طور فرموده‏اند در قرآن كريم بحث درباره جهان و طبيعت و انسان به طور استطرادى و تطفلى به ميان آمده است و شايد هيچ آيه‏اى نيابيم كه مستقلا به ذكر آفرينش جهان و كيفيت وجود آسمانها و زمين پرداخته باشد، هماره اين بحثها به منظور ديگر عنوان شده است. در موارد بسيار گفتگو از آفرينش جهان و انواع آفريده‏ها براى آگاهانيدن انسان و رهنمونى اوست‏به عظمت الهى و سترگى حكمتهايى كه خدا در آفرينش به كار برده است. در همه جا نيز اين هدف ممكن است منظور باشد كه انسان با نگرش به عالم از آن جهت كه آفريده خدا و در چنبره تدبير اوست معرفت فطرى و شناخت‏حضورى خود را شكوفايى دهد، و شدت و نيروى بيشترى بخشد (و عقربه دل او را در جهت‏خدا نگاه دارد.)
به عبارت ديگر، قرآن كتاب فيزيك، گياه شناسى، زمين شناسى و يا كيهان شناسى نيست. قرآن كتاب انسان سازى است و نازل شده است تا آنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقى (تقرب به خداى متعال) نياز دارد به او بياموزد و لذا آيات مربوطه به جهان و كيهان در هيچ زمينه هيچ گاه به بحث‏هاى تفصيلى در مورد موجودات نپرداخته بلكه به همان اندازه‏اى كه هدف قرآن در هدايت مردم تامين مى‏شده بسنده كرده است. به همين جهت، بر خلاف بسيارى از آيات ديگر اين آيات داراى ابهامهايى است و كمتر مى‏توانيم يك نظر قطعى به قرآن نسبت دهيم (38) ».

فوايد ذكر مثالهاى علمى در قرآن كريم:

1 - راه قرآن را در زمينه خداشناسى هموار مى‏كند. چون هدف قرآن بيان آيات الهى و توجه دادن مردم به جلوه‏هاى فيض و قدرت الهى بوده است تا مردم را بيشتر متوجه خدا كند اين از راه ذكر مثالهاى علمى و آيات الهى در آسمانها و زمين و درياها و عجايب خلقت انسان و جانوران تامين شده است، لذا احتياج به ذكر فرمولها و تفاصيل هر مطلب يست‏بلكه اشاره ضمنى كافى است.
2 - اعجاز علمى قرآن را ثابت مى‏كند. اين مثالهاى حق و واقعى كه با مطالب اثبات شده و يقينى علوم (به نظريات متزلزل و ظنى) مطابقت دارد، ما را متوجه مى‏كند كه قرآن اين مسائل را از محيط اجتماعى خود الهام نگرفته است، چون نزول قرآن در جزيرة‏العرب انجام شده كه فاقد تمدن قوى بوده است و حتى تمدنهاى آن زمان كه در ايران و روم بر پا بوده چنين پيشرفتهاى علمى نداشته‏اند تا بتواند نظريات علمى قرآن را به پيامبر صلى الله عليه وآله القا كرده باشند. پس اين قرآن از طرف خداى حكيم و عالم نازل شده است.
نكته جالب اين جاست كه بعضى از مسائل مطرح شده در قرآن مثل حركت زمين و يا زوجيت گياهان و يا توده عظيم گازها و اتمها با تفكر علمى موجود در اعصار بعد از نزول قرآن مطابقت نداشت ولى قرآن با شجاعت مطالب علمى و محكم و به دور از خرافات را بيان مى‏كند. (39)
3 - مثالهاى علمى واقعى در قرآن موجب كنجكاوى بشر و تفكر او در عجايب آسمانها و خلقت انسان و ديگر موجودات مى‏شود و بشر را متوجه نيروهاى ناشناخته طبيعت مى‏كند. يعنى كار مهم قرآن ايجاد سؤال در ذهن انسان است زيرا تا انسان سؤال نداشته باشد به دنبال كشف علمى نمى‏رود، چون گمان مى‏كند همه چيز را مى‏داند و دچار يك جهل مركب مى‏شود ولى قرآن مسائل ناشناخته كهكشانها و موجودات ناشناخته را بزرگ جلوه مى‏دهد و دعوت به تفكر در طبيعت مى‏كند، و اين موجب پيشرفت علوم و صنايع بشر مى‏شود، چنان كه در چند قرن اوليه تمدن اسلامى، همين امر موجب پيشرفت‏بلكه جهش علمى مسلمانان شد. (40)
4 - همين توجه اسلام و قرآن به علم و مطالب علمى است كه منشا بسيارى از علوم و الهام بخش بسيارى از معارف بشرى شد هر چند بيان كرديم كه تمام علوم با جزئيات آنها در قرآن وجود ندارد و يا رشد علوم را تسريع كرد.
براى مثال توجه اسلام به آسمانها و حركت‏خورشيد و ستارگان و سيارات موجب شد تا علم نجوم در ميان مسلمانان به سرعت رشد كند هر چند مساله قبله در نماز و احتياج جهت‏شناسى هم در آن تاثير زيادى داشت.
جمع‏بندى و نتيجه‏گيرى: در اين جا به چند مطلب مهم اشاره مى‏كنيم:
اول: در مورد مطالب علمى قرآن چند هدف قابل توجه است:
الف - ظاهر مطالب علمى قرآن گاهى درباره شناخت آيات الهى و توجه به مبدا هستى است «قال الله تعالى: ان فى خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار لآيات لاولى الالباب‏» (41) «در پيدايش آسمانها و زمين آمد و شد شب و روز نشانه‏هايى براى صاحبان خرد وجود دارد».
ب - گاهى آيات علمى قرآن نشانه عظمت آن مطلب است، يعنى گوينده سخن قصد دارد كه اهميت‏يك مطلب علمى را برساند پس آن را ذكر مى‏كند براى مثال، قسمهاى قرآن به خورشيد، ماه و... (42) از اين قبيل است.
ج - گاهى آيات علمى قرآن براى اثبات معاد است، براى مثال مى‏فرمايد: «فلينظر الانسان مم خلق خلق من مآء دافق يخرج من بين الصلب والترائب انه على رجعه لقادر» (43) «پس آدمى بنگرد از چه چيز آفريده شده است از آبى جهنده آفريده شده است كه از ميان پشت و سينه بيرون مى‏آيد خداوند به باز گردانيدن او قادر است.»
دوم: مى‏توان گفت كه قرآن يك هدف اصلى و عمده دارد و آن به كمال رساندن انسان (كه همانا تقرب الى الله است) مى‏باشد، و اهداف فرعى ديگرى هم دارد كه در طول و راستاى همان هدف اصلى است، از جمله آن اهداف اثبات معاد و نبوت و اعجاز خود قرآن (كه مقدمه‏اى براى پذيرش وحى توسط مردم است) مى‏باشد.
پس بيان مطالب علمى از اهداف قرآن است، چون اعجاز قرآن را ثابت مى‏كند ولى هدف اصلى و عمده قرآن نيست. اين مطلب ... خصوصا با توجه به اين نكته روشن مى‏شود كه بيان كرديم آياتى كه همه چيز را به قرآن نسبت مى‏دهد در مورد هدايت و دين است. بنابراين، هدف اصلى هدايت انسان و بيان معارف دينى است لكن يكى از امورى كه مربوط به دين است اثبات اعجاز قرآن است و يكى از ابعاد اعجاز قرآن اعجاز علمى آن است. از اين رو، مطالب علمى قرآن (در بعضى موارد) خود از اهداف قرآن است لكن هدف عمده و اصلى نيست.

پى‏نوشتها:

1- انعام 59.
2- نحل 89.
3- انعام 38.
4- تفسير صافى، جلد 1، ص 57 (فيض كاشانى «ره‏»).
5- تفسير مجمع البيان، جلد چهارم، ص 289 ذيل آيه شريفه 38 سوره انعام (طبع اسلاميه).
6- الاتقان، جلد 4، ص 38، طبع رضى.
7- الاحياء، جلد 1، ص 289، طبع دار المعرفة.
8- شعراء 80.
9- جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
10- التفسير و المفسرون (دكتر ذهبى) جلد 2، ص 475 - 484.
11- تفسير نور الثقلين، جلد 3، ص 74.
12- اصول كافى، جلد اول، ص 388، حديث دوم (چاپ تهران)، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت‏عليهم‏السلام).
13- ميزان الحكمه، جلد 8، ص 94 - 95.
14- احياء العلوم، جلد 1، ص 289، طبع‏دار المعرفة.
15- تفسير مجمع البيان، جلد 4، ص 298; تفسير كشاف، جزء ثانى، ص 628; الميزان، جلد 14، ص 325.
16- معارف قرآن (استاد مصباح يزدى) ص 229.
17- انعام 38.
18- تفسير القرآن الحكيم، معروف به المنار، جلد 7، ص 395.
19- تفسير الجواهر (طنطاوى)، جلد 8، ص 130، ذيل آيه 89 سوره نحل.
20- به نقل از التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 489.
21- تفسير مجمع البيان، جلد 4، ص 298 و جلد 6، ص 380 (طبع اسلاميه).
22- تفسيرالكشاف، طبع بيروت جزءالثانى، ص 628، ذيل آيه 89 سوره نحل
23- الميزان، طبع بيروت جلد 14، ص 325.
24- تفسير مجمع البيان، طبع اسلاميه جلد چهارم، ص 298، ذيل آيه شريفه 38 سوره انعام.
25- تفسير الكشاف زمخشرى، طبع بيروت جزءالثانى، ص 21 و ص 31 (سوره انعام) - تفسير الجواهر (طنطاوى) جلد 4 ص 37 چاپ اسلاميه.
26- تفسيرمجمع‏البيان، طبع اسلاميه جلد چهارم، ص 311 ذيل آيه شريفه 59 سوره انعام.
27- تفسير الكشاف زمخشرى، طبع بيروت جزءالثانى، ص 31، ذيل آيه 59 سوره انعام.
28- تفسير البرهان، جلد اول، ص 529.
29- تفسير البرهان، جلد اول، ص 524.
30- نحل 89.
31- الميزان، جلد 14 ص 325 طبع بيروت با تلخيص.
32- ما در اين‏جا درصدد بررسى اسناد و متون احاديث‏بطون و علم ائمه‏عليهم‏السلام نيستيم و به بحث ما هم ربطى ندارد و اين مطلب بايد در جاى خود بررسى شود و روايات زيادى در اين مورد وارد شده است.
33- در اين دليل از كتاب رابطه علم و دين تاليف عباسعلى سرفرازى، ص 49 به بعد استفاده شد.
34- التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 491 با تلخيص و اضافات.
35- التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 492 با تلخيص و اضافات.
36- مثل مؤلف الميزان، جلد 14، ص 325 و مجمع البيان، جلد 4، ص 298 در يك احتمال كه ذكر كرده و صاحب كشاف، جزء الثانى، ص 21 و 31.
37- مثل مرحوم فيض كاشانى «ره‏» در تفسير صافى (جلد 1، ص 57) و صاحب مجمع الببان در يكى از احتمالاتى كه ذكر كرده است (جلد 4، ص 298).
38- استاد محمدتقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 225 و 226 و 228 با تلخيص.
39- براى اطلاع بيشتر دراين مورد به كتاب درآمدى بر تفسير علمى نوشته نويسنده مقاله مراجعه فرمائيد.
40- در اين قسمت از كتاب علم و دين (سرفرازى) از ص 43 به بعد استفاده شده است (با تلخيص و اضافات).
41- آل عمران 190.
42- و الشمس 1 به بعد.
43- الطارق 5 - 8.

مقالات مشابه

برگستره معارف قرآني يادآوري چند نعمت الهي

نام نویسندهیعقوب جعفری‌نیا

اهداف گزاره هاي علمي قرآن

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهحمید فغفور مغربی

نقش و کارکرد نشانه ها در زندگی

نام نویسندهخلیل منصوری

قرآن و حقايق علمى

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهمحمدمهدی مسعودی